دو قدم مونده به قرنطینه

ساخت وبلاگ

مهدکودک ها و مدارس به خاطر پدر و مادرهایی که هنوز سر کار میرن باز هستند ولی خوب ، تعداد بچه ها خیلی کمتر شده . بیشتر از نصف بچه ها میمونن خونه . 

ما هم یه نیمچه جلسه ای اوایل هفته داشتیم با مدیر شرکت و همه ی اونایی که بچه ی کوچیک دارن تا ببینن چیکار میخوایم بکنیم و کیا میتونن دورکاری کنن . البته از بین خانمها فقط من بچه ی مهد کودکی دارم . دو تا شون که بچه ندارن دو تای دیگه م بچه هاشون بزرگن . 

دیروز با یکی از مدیرا صحبت کردم که ببینم میشه من از هفته ی بعد بمونم خونه ؟ مشکل اینجاست که من فقط یه لپ تاپ قدیمی دارم تو خونه که برای کارای معمولی استفاده میشه و هیچ راهی نداره که بشه روش نرم افزار نصب کرد . قرار شد ببینن اوضاع لپ تاپهای شرکت در چه حده که خوب اونام بیشتر به درد بچه های فروش و اداری میخوره . امروز گفتن میتونم فردا کل دستکتاپ و کیس و مونیتور رو جمع کنم ببرم خونه ، بعد که راه اندازی کردم با شرکتی که مسئول کارای کامپیوتر و اینامونه تماس بگیرن که بتونم وصل بشم به جفت سرورهای شرکت . اگرم نشد ( که بعیده) کل اصلاعاتی که لازم دارم رو بزنم رو یه هارد جدا و درواقع آفلاین کار کنم و نتایج رو ایمیل بزنم بهشون . تا ببینیم چی پیش میاد . 

اگه درست بشه من از دوشنبه میتونم با پیژامه کار کنم !!! حالا درسته ساعت کارم شناور بوده و مثلا امروز ساعت نه اومدم سر کار ولی همینکه که دیگه رانندگی نمیکنم و مهد کودکم نمیریم کیف داره ...

 

کرونا داره به جاهای خطرناکش نزدیک میشه . شهر خیلی خیلی خلوته . صبح و عصر دیگه هیچ ترافیکی نداریم برای سر کار اومدن . از دیروز پارکها و زمینهای بازی هم تعطیل شد . مراسم عروسی با حداکثر 5 نفر مجازه : عروس و داماد و عاقد و دو تا شاهد !! . مراسم عزا با حداکثر ده نفر مجازه . پارتی های خونوادگی رو هم خواهش کردن تعطیل کنیم . فکر کنم فقط سوپرمارکتا موند و داروخونه ها و پمپ بنزینا . 

قرنطینه ی واقعی و کاملمون شروع نشده حوصله ی فرفروک سر رفته . دیروز با یه التماسی میگفت بریم خرید که بیا و ببین . بهش میگم همه چی داریم . یکی یکی پرسیده : سیب؟ توت فرنگی ؟ بلوبری؟ آبمیوه؟ هات کراس بان؟ چیپس ؟ فرنچ فرایز؟ آیس کریم ؟      هرچی میگفت رو میگفتم داریم ، بدو بدو میرفت یه نگاهی میکرد که مطمئن شه هست و برمیگشت با یه سوال جدید و دوباره میدوید برای چک کردن . آخرش رسید به " دونات " که بریم دونات بگیریم . دونات نداریم . دونات شکلاتی یا ماکارون . عرض کردیم نمیشه و میتونیم بجاش پن کیک درست کنیم با هم . یه نگاهی کرد و فرمود اینا با هم خیلی فرق دارن ....

امروز باید برم نخ و سوزن بگیرم و کاموا و یه ذره خرت و پرت برای تعمیرات خیاطی که خیلی وقته منتظر انجام هستن . یه بسته ماسه ی شسته هم میگیرم برای فرفرک که طول روز یکی دو ساعتی بره تو خیاط شن بازی کنه . 

سوپر مارکتا هم انگار به آرامش رسیدن ... قفسه ها دیگه از اون حالت خالی بودن در اومدن . مردم از اون بار استرسی که اولش اومده بود راحت شده ن . الان با خیال راحت گرفتن نشستن تو خونه . آقای ما 70-80 درصد از درآمدش کم شده . فکر هم نمیکنم کمک هزینه ی دولتی شاملش بشه چون من هنوز حقوقم رو دارم . فقط اگه این شرایط ادامه پیدا کرد باید با بانک هماهنگ کنم که تا رفع این کرونا بازی ، مقدار قسط وام خونه رو کم کنیم . البته دولت گفته اگه شرایط بهتر نشه کل وامها رو معلق میکنه فعلا . 

من نگران مامانم ، مامان نگران من و فرفرکه . و البته نگران برادرم که کارش تو اربیل عراقه و اونام الان تو قرنطینه هستن . و نگران خیلیای دیگه . 

امیدوارم هرچه زودتر به سلامت از این دوره رد شیم ....

روز جهانی لباسشویی...
ما را در سایت روز جهانی لباسشویی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maral-memories بازدید : 136 تاريخ : يکشنبه 10 فروردين 1399 ساعت: 10:36