این روزها

ساخت وبلاگ

پارسال این موقع داشتم چمدون میبستم برم خونه . شاید امسال تعطیلات کریسمس رو بریم ، نمیخوام فرفرک زیادی از مدرسه مرخصی بگیره .
دل و دماغ نوشتن ندارم خیلی وقته .
عید اومد و رفت ... فرفرک اولین مهمونی بزرگانه ش رو شرکت فرمود ! یه مهمونی نه خیلی شلوغ بود به مناسبت عید نوروز . جغله دم رفتن تازه یاد اکسسوری های لازم افتاده بود و کیف مجلسی میخواست . خدارو شکر سالها پیش مامان یه کیف چرم قرمز خوشگل بندی براش فرستاده بود و دم دستم بود .

این چند وقته درگیر مدرسه و مشکلات ایشون هم بودم البته . فرفرک بیش فعاله ، و مشکلاتی تو ارتباط با بچههای کم سن تر ازخودش داره که بابتش مربی و تراپیست داره . امسال تو مدرسه خیلی اذیت میکنه ، اصلا گوش به حرف معلم نمیده و میخواد هرکاری دوست داره بکنه . تا بهش میگن این چیه بالای چشمت شروع میکنه و جیغ جاغ ( باید در انتخاب همسر دقت بیشتری میکردم . این ژن کولی بازیش به اون رفته ...)

پنج شش هفته پیش معلمش زنگ زد که سرکار علیه سر کلاس عصبانی شده ، میخواسته تو آی پد ، اپ های مورد علاقه شو نصب و بازی کنه وقتی هم که گفتن نمیشه و آیپد رو ازش گرفتن عصبانی شده رفته ظرف ناهار همکلاسی هاشو برگردونده رو زمین و یکیشونم هل داده ( ازون بدبخت خوشش نمیاد از همون اول ). در یک اقدام انقلابی تصمیم گرفتم گوشی وای پد و تلویزیون و کلا اسکرین رو محدود کنم . زنگ زدم به بابای بچه که زود بیاد خونه باهم یه فکری بکنیم . خلاصه خودمون رو برای یه دوره ی سخت ! آماده کردیم . فرفرک رو بردیم مرکز خرید و برای اولین بار بعد از مدتها تقریبا هر اسباب بازی خواست خریدیم که باهاش سرش گرم شه . با یه جفت اسکیت و کلاه ایمنی جدید ، خمیربازی، کتاب،لوازم نقاشی برگشتیم خونه و بهش گفتیم ازامروز دیگه با ای پد بازی نمیکنیم.منتظر فروان خشم ایشون بودیم که بازم شگفت زده مون کرد . نشست به نقاشی کشیدن .انگار نه انگار همون روز صبحش سر ای پد قشقشرق به پا کرده !!! برا مامان که تعریف کردم گفت :”بچه م خودش عاقله میدونه ای پد براش خوب نیست . داشت شمارو امتحان میکرد ببینه به عنوان پدر و مادر کی عقلتون میاد سرجاش !”

یک ماه کلا ای پد و گوشی نداشت ، دو هفته است فقط اخر هفته ها هر روز یک ساعت بازی میکنه .(البته روزی یکی دو ساعت کارتون میبینه تو تلویزیون ). هزار بار بزنم به تخته ، خوابش فوق العاده شده . بعضی وقتا به کتاب و قصه ی دوم نرسیده خوابه تاااااااااا خود صبح . که برای من این خواب شبونه رویایی بیش نبود!

و اما بگم از مدرسه ، مشکل حل نشده فقط شکل عوض کرده . به جای اصرار برای ای پد الان رو در و دیوار نقاشی میکشه .و همچنان گوش به حرف کسی نمیده و همچنان دو بار همون پسر بچه ی بینوا رو زده . ظاهرا چون نزدیک بوم نقاشیش شده بود .(یکی از مسیولیتهای معلمش اینه که نذاره ”اودین” از یه فاصله ی مطمئن به دختر ما نزدیک تر بشه .

دو هفته پیش دو کلاسشون دستگاه جوجه کشی و اینا نصب کردن که بچه ها چرخه ی زندگی جوجه ها رو از نزدیک ببینن . از هفته پیش سه شنبه جوجه ها شروع کردن به در اومدن از تخم و ظاهرا از وقتی این جوجه ها اومدن دخترمون آرومتر شده و دیگه با ”اودین” کاری نداره . سرش به جوجه ها گرمه . دو هفته دیگه هم که تعطیلات بین ترمشون شروع میشه و باز باید. برای سرگرم کردنش برنامه ریزی کنیم!

آخیش .... نوشتن چقدر خوبه . شاید بازم برگردم به عادت نوشتن!

روز جهانی لباسشویی...
ما را در سایت روز جهانی لباسشویی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maral-memories بازدید : 59 تاريخ : چهارشنبه 11 مرداد 1402 ساعت: 18:00