جا داره که عاشق این همکارها و مدیر عامل بشه آدم یا نه؟
امروز رفتم پیش مدیر عاملمون که بگم من تو دو ماه آینده برنامه ی سفر به ایران دارم . همین که بهش گفتم دو سه دقیقه وقتتو میخوام بگیرم پرید وسط حرفم که :" اول بگو دخترت خوبه؟ بعد اون شب دیگه مشکلی نداره؟" . گفتم نه . گفت :" خوب الان هر حرفی میخوای بزن ، هرچی که بخوای بگی اهمیتش از سلامتی کمتر نیست ، هرکاری هم که داشته باشی هرچقدر هم سخت باشه حل میشه "
بهش میگم دخترم یه سری کار دندونپزشکی داره که باید انجام بشه و باید بیهوشش کنن . اینجا هم زودتر از دو سه ماه آینده نمیتونم وقت بیمارستان رزرو کنم . تو ایران فک و فامیل و دوستام رو دارم که خودشون دکتر دندانپزشم متخصص کودکانن . میگه پس قطعا باید بری اونجا و مسلما کمتر از یک ماه هم نمیتونی بمونی . هم خودت خسته میشی هم دخترت تو سفر بیست و چتد ساعته . برنامه ت رو بریز ، بلیطت رو بگیر و برو . هر چقدر که لازم بود بمون . دو هفته قبلش به من خبر بده که اگه سرمون شلوغ بود یه نیروی موقت بگیریم تا وقتی برمیگردی .
یعنی اشک در چشم آدم حلقه میزنه وقتی با ایران مقایسه شون میکنم .
روز جهانی لباسشویی...برچسب : نویسنده : maral-memories بازدید : 130