مادرِ دیشب نخوابیده

  بعنوان یک مادر دیشب نخوابیده، خودم رو تو فضا حس میکنم . 

هیچ بوی خوشی هم از اوضاع جهان نمیشنوم. امروز آخرین روز حضور پر شکوه فرفروک درین اولین مهد کودک بود، دارم دنبال یه مهد دیگه نزدیک خونه میگردم که کمتر خسته بشه . 

.

چند ساعت بعد .....

من و اینهمه خوشبختی محاله.... فرفروک از زور خستگی ساعت هشت خوابید . و من بعد از مدتها قبل از ده شب اومدم تو تختم ، زیر لحاف سنگینی که مامان تو سفر اولش برام آورد . زیر این لحاف انگار تو خونه ی خودمونم . انگار تو سالهای سرخوشی ِ اول جوونی تو خونه ی خودمونم . اصلا سنگینی این لحاف ِ پشمیِِ پشمیِ پشمی با روکش آشنای ساتنِ سبزِ یواشش ، یکی از اتفاقات قشنگ پاییز و زمستونه منه. 

.

فردا واکسن هیجده ماهگی داریم . تنها خوشحالیم اینه که میره تا دو سه سال بعد برا نوبت بعدی.

برچسب‌ها: فرفروک روز جهانی لباسشویی...