خوددرمانی موفق

ساخت وبلاگ
جمعه ی که گذشت نه اون یکی جمعه دستمو سوزوندم . ساعت دور و بر یک بود سرم هم شلوغ ، خواستم یه چایی درست کنم یه کم انرژی بگیرم که اب داغ رو ریختم رو دستم . هنوزم نمیدونم چرا نشستم و تحمل کردم به جای اینکه برم پایین دنبال کمکهای اولیه یا یه گلی به سرم بگیرم . یه بطری آب یخ از یخچال ورداشتمو گرفتم دستم که دردش بخوابه . دیدیم نشد ساعت سه که جمع کردم برم خونه . هوا 40 درجه بود ( واقعا چهل بود ها... ) پامو که از در گذاشتم بیرون دست بدبخت انگار آتیش گرفته باشه شروع کرد به گر گرفتن . کل راه دست چپم رو گرفتم جلوی کولر ماشین وقتی رسیدم دم داروخونه میخواستم گریه کنم از درد . پماد گرفتم و فرفرک رو از مهد ورداشتمو رفتم خونه ولی این دست فلک زده تا ساعت 9-10 شب همین طور زق زق کرد . الان به اندازه ی تقریبی 4 سانت در یک سانت پوست نوی صورتی رنگ دارم و جای یه تاول عمیق که هنوز خوب نشده . 

آقا این کرم سوختگی بچه معجزه میکنه . همینکه تو یه هفته و خورده ای اینقدر خوب شده پوستم یکی از معجزاتشه !! 

من بعد دنیا اومدن فرفرک دچار یه بیماری عفونی مسخره شده بودم که چون به خاطر شیردادن هر نوع آنتی بیوتیکی نمیتونستم بخورم خوب نمیشد . از دکتر خودم میرفتم پیش متخصص زنان از اونجا پیش متخصص پوست و بالعکس ، نتیجه هم نمیداد . یه روز گفتم بذار این پماد بچه رو امتحان کنم . همینایی که برای احتمال سوختن ناحیه ی پوشکه . با این تفسیر که چون برای بچه استفاده میشه پس طبیعتا ضرری نداره منم بزنمش و چون ترکیب روی داره حتما برای پوست خوبه . و نتیجه داد ! اونقدری که دکترم وقتی معاینه میکرد کلی متعجب شد و تو بانک اطلاعاتیشون هم وارد کرد که همچین عفونتی با فلان کرم رفع میشه ! 

الان این پماد نقش آچارفرانسه رو برای من داره . تا یه جایی زخم بشه یا بسوزه یا رنگش تیره شه میرم سراغش و الحق و والانصاف تا امروز بهم " نه" نگفته !

خلاصه مراحل خود درمانی همچنان ادامه داره و ما از پیشرفت کار راضی هستیم اگه بتونه جاش رو کاملا از بین ببره یه مدال افتخار بهش خواهیم داد . 

 

واما لانگ ویک اندی که گذشت ... 

هوا اونقدر گرم بود که من حتی برای استخر هم حال از خونه بیرون رفتن نداشتم . نشون به اون نشون که برای ناهار روز یکشنبه هم بابای بچه رو فرستادم دنبال کباب و خود از زیر کولر تکون نخوردم . دوشنبه کاری کردیم که نباید . زنگ زدیم بیان چمنهامونو بزنن و شد آنچه نباید میشد . حساسیت بی شخصیت من عود کرد دوباره . پشت بندش یه سرماخوردگی کوچولو هم اومد که اگه احیانا رمقی برام مونده باشه رو بگیره . 

اینه که دیروز رو زود رفتم خونه و امروز هم برای ناهار آش رشته آوردم سرکار . باشد که سرماخوردگی رو شکست بدیم و حالمون بهتر بشه . 

از شنبه باز باید بریم دنبال خونه . والا....

روز جهانی لباسشویی...
ما را در سایت روز جهانی لباسشویی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maral-memories بازدید : 130 تاريخ : شنبه 13 بهمن 1397 ساعت: 10:18