آخرین مطالب
امکانات وب
به یه دلیل خیلی مسخره . شب قبلش که من تو اینترنت دنبال خونه میگشتم بابای بچه فرمودن قبل از خرید خونه باید باهم حرف بزنیم چون من یه شرط هایی دارم . مامان بچه هم فرمودن شرط ها رو تا قبل از روز عقد فرصت داشتی که مطرح کنی . من هیچ شرطی برای کاری مثل خونه خریدن قبول نمکنم . فرمودن تو که نمیدونی چه شرطیه . فرمودیم حالا هرچی ، مگه من بچه تم که شرط و شروط بذاری . اونقدری هم اعصابم خورد شد که گفتم تا فردا فکراتو بکن اگه خواستی که باهم خونه میخریم اگه نه من یه خونه ی کوچیکتر تکی برا خودم و فرفرک میخرم دیگه در حدی که بتونم وام بگیرم ( برا یه نفر با درامد من فوقش فکر کنم 450-500 تا وام بدن ) . اونقدر عصبانی شده بودم که نه ایشون حرفی زد نه من پرسیدم حالا این شرط چی بوده که منو به نقطه ی جوش رسوند .
.
به جای خونه فرداش سر از بنگاه اتومبیل درآوردیم . این دو تا ماشینمونو شش هفت سالی هست که داریم . وقتش شده که عوض بشن . خیلی جاها حراج آخر فصل داشتن گفتیم یه سری بزنیم . یه تویوتای خوشرنگ آبی طوری چشممو گرفته بود که فرفروک خوشش نیومد . با همین مجموعه لغات ده بیست تاییش تو سالن نمایشگاه میدوید و جلوی بعضی ماشینها وایمیستاد و نشونش میداد و داد میزد که
THAT'S OK !!!!!
در آخرین ساعات بعد از ظهر شنبه به این نتیجه رسیدیم که ظاهرا بنگاهی های همه جای دنیا به یک اندازه پدر سوخته ن. میخواستیم یه ماشین کم کارکرده بگیریم دست دوم با کیلومتر کم . از 23500 با چونه رسیدیم به 20500 بعد که رفتیم پای مکتوب کردن دیدیم شرایط گارانتیش با اونی که به ما گفته بودن فرق میکنه دیگه عصبانی شدیم و زدیم بیرون . از خرید سوپرمارکتی داشتیم برمیگشتیم خونه که دیدیم یه ماشین همون مدل گذاشتن برا فروش . خلاطه اینکه یکشنبه همون مدل ماشین با همون کیلومتر و همون شرایط رو خریدیم 17500. به همین راحتی کم مونده بود 3000 تا ضرر کنیم .
دیروز ماشین رو سند زدیم و بردیم دم در . عصری که فرفروک رو از مهد بردم خونه ذوق زده جلو ماشین پریده که :
Yes..... it's ok
تازه فهمیدم که شنبه هم برا ماشینای سفیدرنگ ذوق میکرده بچه م ....
روز جهانی لباسشویی...برچسب : نویسنده : maral-memories بازدید : 118