دومین روز کاری

ساخت وبلاگ
از دیروز کارم رو تو شرکت جدید شروع کردم . 

یه سالن بزرگ پارتیشن بندی شده س که کله تو بیاری بالا همه رو میبینی . هنوز قطعات رو نمیشناسم طبیعتا . کارشون طراحی و ساخت مخازن بزرگ سوخت و مواد مشتعله و کلا مایعاته . دیروز صبح که GPS موبایلم قاطی کرد و منی که صبح ساعت 7 از خونه زده بودم بیرون ساعت 8.5 رسیدم سر کار. خوشبختانه ساعتش شناوره . هروقت دلت خواست بیا هر وقت دلت خواست برو !!! اگه تو پارکینگم حا نبود همون وسطا میتونی دوبله پارک کنی . دفتر دار همه ی ماشینا رو میشناسه فوقش بهت خبر میده جابجاش میکنی . با حاله !!!

البته من یه قرارداد چند هفته ای دارم باهاشون ولی امروز مدیر همون کاریابی که معرفیم کرد زنگ زده بود که دیروز چیکار کردی ازت خوششون اومده احتمالا قرارداد دایم ببندی . 

از یه طرف خوبه البته . خوبیش اینه که بیکار نمیمونم و میتونیم زودتر وام مورد نیازمون رو بگیریم برا خونه . 

بدیش اینه که من همچنان چشمم دنبال کار مورد علاقه مه . طراحی ماشین الات سنگین . و ازون بدتر اینکه دو روزه صبحا از جلوی شرکت Komatsu رد میشم و دلم آب میشه ، یه نیم کیلومتر اونطرف تر هم نمایندگی CAT بهم چشمک میزنه . 

ولی در کل ، خدا رو به خاطر هرچی داده ، هنوز نداده ، داده پس گرفته ، اصلا نمیخواد بده ؛ شکر .

.

تو کتاب peppa pig ، بابای بچه ها خرو پف میکنه . چند شب پیش آقامون رو مبل خوابش برده و خروپفش به هواست . فرفروک رفته تکونش میده میگه Hey Daddy Pig, Wake up wake up

تا اینجاش با مزه س.

این اخرهفته که من حساسیتم گرفته بود و بینیم کیپ بود خانوم فرموده ن  Mum is daddy pig

 

 

روز جهانی لباسشویی...
ما را در سایت روز جهانی لباسشویی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maral-memories بازدید : 148 تاريخ : پنجشنبه 10 آبان 1397 ساعت: 20:16