روز پدر-دختری

ساخت وبلاگ
امروز رو قراره فرفروک با پدر محترم بگذرونه . فرض براین بود که من تا ساعت دو و نیم میرسم خونه ولی با این بارندگی و رعد و برق ، فعلا نیمساعت تاخیر اعلام شده که امیدوارم بیشتر نشه . از دو روز پیش بابای بچه داشت به خودش روحیه میداد که از پسش بر میاد . و نهایتا اعلام کرد :" مشکلی پیش نمیاد ، راحت میمونه با من، تو مهد چطور میمونه بدون تو، من که باباشم تازه". و "میمونه، نه؟؟" و " پوشکشو که بلدم عوض کنم ، پی پی هم کرد میبرمش حموم میشورمش (فکر کنم بچه م آب بره اگه برا هر پی پی بخواد بره حموم)" و "صبحونه هم تست میدم بهش با میوه " و " جو نمیتونم درس کنم ، سخته ، یه روزم جو نخوره " 

برنامه ریزی برای امروز :

بابای بچه: اصلا میبرمش استخر ، اونقدر آب بازی کنه خوابش بگیره 

من : مواظبش باشیا، سر نخوره کف محوطه همه جا خیسه، سرش نره زیر آب بچه م میترسه، پوشکش مخصوص بکنی پاش ها،مایوشو تو خونه بپوشون خیس بشه سخت میره تنش، بعد استخر موهاشو قشنگ شامپو بکنی ها، سشوار یادت نره ببری با خودت ، برگشتنی یه آستین بلندم بکنی پاش ....

بابای بچه : میبرمش شاپینگ سنتر 

من: مواظبش باشیا ، ندوئه سمت پله برقی ، نره سمت آسانسور دستش بمونه بلای در، نره سراغ آب نبات و اینا ، اگرم خیلی کولی بازی درآورد فقط تخم مرغ شانسی بخر براش ، اگه گذاشتیش تو سبد خرید چشت روش باشه ها تو دو ثانیه پا میشه وایمیسته .....

بابای بچه: شایدم خونه کارتون دیدیم باهم 

من: مواظبش باشی سمت پله نره ها ، اگرم خواست رو ماشینش وایسته تلویزیون ببینه ، یه کوسنی چیزی بذار پشت چرخهاش سر نخوره چونه ش بخوره به میز تلویزیون ، ساعت دور و بر نه حتما چکش کن تو اون ساعت پی پی اولشو میکنه ....

.

.

.

فکر کنم مجبورن چادر بزنن تو حیاط بازی کنن تا من برگردم خونه .

روز جهانی لباسشویی...
ما را در سایت روز جهانی لباسشویی دنبال می کنید

برچسب : پدردختری, نویسنده : maral-memories بازدید : 148 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1396 ساعت: 23:27