این چند روز .....

ساخت وبلاگ
زلزله اونقدر دست و دلم رو لرزوند که حال هیچ کاری رو نداشتم . اصلا تجربه ی زلزله چیزمزخرفیه . حتی اگه فقط چند تا تکون خورده باشی هم سخته . ازت آرامشی که تو خونه ت داشتی رومیگیره . آرامش چشم روی هم گذاشتنو، خواب راحت رو. ازت امید به آینده رو میگیره ، تا چند وقتی بعدش حتی نمیتونی درست و حسابی برنامه ریزی کنی . حتی اگه خودتم درگیر نباشی بازهم روی زندگیت سایه میندازه . تا چند وقت نمیتونی از ته دل بخندی ، از سنگ که نیستی، تو هر قهقهه ای یادت میاد آدمای مثل تو -که میتونستی خود تو باشی- الان تو چه حالی هستن .

بعد بحثهای روشنفکرانه، منتقدانه، منصفانه، مغرضانه، .... شروع میشه . مسابقه ی " تقصیر کی بود؟" هم، همینطور . 

نمایش وحشتناکی از بی اعتمادی ما به همدیگه شروع میشه . آدمهای عادی و معمولی و سلبریتی ها شروع میکنن به کمک جمع کردن و رسوندن به دست مردم ، مناطق آسیب دیده نا امن میشه ، غارت شروع میشه ، دزدی شروع میشه .... همه ی اینها یه دلیل ساده بیشترنداره ، ما ملتی هستیم که ته دلمون به سایه ی خودمون هم اعتماد نداریم . 

بعد ، فراموشی عمومی شروع میشه . ترجیح میدیم زودتر به روال عادی زندگی برگردیم ، ازونجایی که شاد بودن وقتی چند کیلومتر دورتر مردم هنوز عزادارن باعث عذاب وجدانه ، تصمیم میگیریم فراموش کنیم چه اتفاقی افتاد . 

روز جهانی لباسشویی...
ما را در سایت روز جهانی لباسشویی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maral-memories بازدید : 137 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1396 ساعت: 23:27