برای تولدش با فرفروک خرید رفتنی ، کفش و کمربند اسپرت خریده بودم و کیک رو گذاشتم برا روز آخر .کیک یک سالگی فرفروک رو خودم پختم و عالی شده بود . فوندانتشم با مارشمالو تو خونه درست کردم و یه جفت کفش نوزادی خوشگلم برا تزیینش ساختم . ولی تا اطلاع ثانوی که دخترک یاد بگیره دم پر اجاق نیاد ، فر تعطیله .
کلی جلوی کیکها وایستادم به تماشا و آخر سر یه کیک بلوبری خریدم ، چرا ؟چون چیز کیک دوست ندارم . یعنی زیاد دوست ندارم . فکر کردم آقامونم که کلا کیک خور نیست، لااقل شکلاتی نگیرم که وسوسه نشم تو یه وعده بخورمش .
آقا از سر کار برگشت گفتم دوش که گرفتی بیا بشین با دخترو عکس بگیرم ازتون . فرمودن امروز اصلاحال ندارم . گفتم برات کیک گرفته م ، فرموده ن بمونه برا فردا (ازون فرداهایی که نمیرسه) . این شد که کادوهارم ندادیم بهش .
فردا صبحش در یخچال که باز کردم دیدم نصف کیکه نیست ، فرمودن نصفه های شب گشنه م شد ، حال غذا گرم کردن نداشتم ، این کیک ِ چی بود اصلا؟ جای اعتراض نداشت ، کیک خودش بود و تولد خودش....
روز جهانی لباسشویی...برچسب : سالگی, نویسنده : maral-memories بازدید : 130