دیشب ساعت یازده و نیم آقا اومده تو اتاق خرت و خورت داره دنبال یه چیزی میگرده ، پرسیدم چی میخوای این وقت شب ؟ فرمودن عقدنامه م ! کجاست؟
بعنوان یک واکنش بسیار طبیعی زدم زیر خنده که برو بگیر بخواب نصفه شبی عقدنامه میخوای چیکار، خنده هه کارو خراب کرد تا یکساعت مثل گرامافونِ سوزن گیر کرده میگفت کجا قایمش کردی!
بهش میگم یه دلیل منطقی بیار که من چرا باید عقدنامه ی تو! رو قایم کنم؟ چه فایده ای به حال کی داره؟ اصلا عقدنامه رو کدوممون میخوایم چیکار؟ فرمودن من چه میدونم به چه دردت میخوره ؟ شما فامیلتون خودش یه کانون وکلاس، حتما به یه دردی میخوره!!!
بعد یه کم خندیدن خواب که از سرم پرید ، تازه فهمیدم این آشوب عقدنامه ازصحبت سرشبی با دوست مربوطه و مهریه قسط بندی شده و .... آب میخوره . یه کم خیالشو راحت کردم که ببین مه مهریه م اونقدربالاس که حتی اگر بخوام بگیرمم تو نداری بدی !! منم بهش احتیاجی ندارم!!! اگرم کاری با عقدنامه داشته باشم با این کانون وکلایی که تو فامیلمه و وکالت بلاعزلی که به خواهرم داده م سالها پیش، اصلا احتیاجی به اصل عقدنامه ندارم .
و نهایتا ، بیا بگیر بخواب تا این فرفرک بیدار نشده ، ما بیخ ریش هم هستیم حالا حالاها . مهریه رو هم کی داده کی گرفته!!!!
روز جهانی لباسشویی...برچسب : نویسنده : maral-memories بازدید : 122