سه جلسه ی گذشته ، مثل یک کوالای گریان با چهاردست و پا چسبیده بود به من(منظورم فرفروکه) ، و گوله گوله اشک میریخت طوری که تو دو سه ثانیه صورتش شد اندازه ی آلوچه . مربیش میگه دو سه دقیقه بیشتر گریه نمیکنه ، و من تمام سعیمو میکنم که باور کنم . مخصوصا وقتی عصرا میرم دنبالش و میبینم خوشحال و سرگرم بازیه و معلومه بهش خوش گذشته ....
روز جهانی لباسشویی...