جمعه

ساخت وبلاگ
این جمعه خیلی خوب شروع شد، فرفروکم خوب خوابید ، صبح خوب بیدار شد، صبحونه خوب خورد ، تا رفتیم مهد 

مسیر مهد کودکش از نزدیکی یکی از شاپینگ سنترها میگذره . بنابراین اوایل مسیر رو شاد و خوشحال میشینه تو ماشین . تازه پیشرفتم کردیم ، از old macdonald had a farm  رسیدیم به تلفیقی از لئونارد کوهن خدابیامرز و مرضیه و کایاهان و جدیدترها .... بعد که میبینه سر خر رو کج کردیم و نمیریم خرید شروع میکنه به نق و نوق . دیروزم صبح که رسیدیم اتاقشون ، مثل این چند جلسه ی گذشته ، با دو دست و دو پاچسبید بهم .هرکی هم بهش سلام میداد یا میخواست باهاش حرف بزنه no...no گویان خودشو بیشترمیچسبوند به من . خلاصه ندادمش به مربی و چند دقیقه ای باهم بودیم که خودش خوش و خرم از بغلم پایین رفت و مشغول بازی شد. 

یعنی اونقدر ذوقمرگ شدم از حال خوبش که کل مسیر برگشت و "ترانه های ماندگار دهه ی ۶۰" گوش دادم و همسرایی کردم و حتی بعضی جاها پشت فرمون یه قری هم دادم .

عصر که رفتم دنبال بچه م گفتن امروز اصلا نخوابیده که خیلی عجیب بود . چون فرفروک بین ۱/۵ تا ۳ ساعت خواب سر ظهر داره . پرسیدم گریه میکرد ، مربیش گفت ، نه . فقط خوابش نبرد . دوبار برگشتیم تو اتاق خواب و دوباره بغلش کردم و کتاب خوندم ولی نخوابید ، اومد بیرون به بازی . 

از قیافه ش معلوم بود روز خوبی داشته ، خندون بود و خسته. توماشین خوابش برد و تا یک ساعت خوابید. بعد هم که مثل یه تندیس بدعنقی اخم و تخمکرد و گریه کرد و نق زد و .... تا ساعت ده دوباره خوابش برد . 

روز جهانی لباسشویی...
ما را در سایت روز جهانی لباسشویی دنبال می کنید

برچسب : جمعه, نویسنده : maral-memories بازدید : 111 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 3:25