جلوی خودمو گرفتم که وسط روز نرم بهش سر بزنم و فقط به تلفن اکتفا کنم. اشتباه کردم انگار . سرکار خانوم یک روز ناقابل از ساعت ۸ صبح تا ۶ بعد از ظهر شیر میل نفرمودن و از اون روز دارن جبران مافات میکنند. سرویس شیرخوردنی که یکبار صبح و یکبار ظهر قبل خواب و یکبار شب و گاهی نصفه شب بود، تبدیل شده به دم به دقیقه به معنای واقعی کلمه . وقتی هم اعتراض کردم که بنده نه گاو نه من شیردهم و نه قفسه ی لبنیاتی سوپرمارکت، بهشون برخورد و حالا گریه نکن کی گریه کن.
به اینجا رسیده کارمون که من پای صندوق داشتم پول خریدارو میدادم ، ایشون داشتن دکمه های پیرهن منو باز میکردن که وقت تلف نشه .
امروز سومین روزیه که من شدیدا احساس گاو بودن دارم....
روز جهانی لباسشویی...برچسب : نویسنده : maral-memories بازدید : 101